م م 462: مع الاسف! (با تاسف!!!)

چرا هیچکی تو بچگی به ما یاد نداد

که میشه با تف پفک نمکی رو به هم چسبوند؟!

پ.ن:

بعد از سه دهه عمر از خدا گرفتن من باید اینو بفهمم؟!

:(

م م 461: علماء امتی کانبیاء بنی اسرائیل!

توی اتوبوس 

یکی از بهترین اساتید سطح یکمو دیدم

با اصرار جامو بهش دادم

منو نشناخت

معرفی کردم

خیلی خوشحال شد

داداش یکی از بزرگترین متفکرین و سیاسیون روحانیه

البته هیچ شبیه داداشش نیست

اینقدر این مررررررررررررد افتاده و خاکی و شوخ و ملایمه که حد نداره

بهش گفتم:

حاجاغا ما مرتب یادتون میکنیم

همین چند روز پیش خونه یکی از رفقا ذکر خیرتون بود

بچه ها خیلی احوالتونو میپرسن

(هعی دعا میکرد)

یه سوال ازش پرسیدم

(در مورد شوخی با خدا در پست 447 همین وب!)

فرمودند:

اصلا طنز به ساحت خدا و چهارده معصوم علیهم السلام  راه نداره!!!

بنده هم پستو اصلاح کردم

البته یکی از دوستان تذکر داده بود

اما بنده به این نظر نرسیده بودم که واقعا اشکال داره!

به هر حال...

دعوتش کردم خونه مون شهرستان

گفتم دستمون بازه با خانواده هم تشریف بیارید در خدمتیم

ناباورانه شماره مو گرفت

گفتم:

حاجاغا ما خیلی شمارو واسه صبحونه و ناهار و شام حجره دعوت کردیم

دیگه بیشترش توفیق نشد

گفت: کم توفیقی از ما بوده!!!

چقدر میگفتیم و میخندیدیم سر سفره ها

جک تعریف میکرد خفن!

اما آدم ندیدم در تقوا و زهد مثه این طرف!!!

پ.ن:

همخونه ایم گوشیشو جواب میده

انگار یکی از مراجع زنگ زده بهش

از بس مودبانه و خاضعانه جواب میده!!!

گوشی رو که زمین میزاره

داد میزنه:

حاجی!!! حاجاغا فلانی داره میاد!!!

خونسردانه میگم: کی هست؟!

میگه: بابا بزرگترین استاد فلسفه و اخلاق فلان جاست!!!

نمیشناسیش؟!

من: :(

حاجی داره میاد اینجا!!!

عاغا عین فرفره پریدیم خونه رو مرتب کردیم

(زنگ زد الان)

یا ابالفضل!!!!!!!!!!!!!!!!

م م 460: البفک الملحی!!! (پفک نمکی!)

پفک های فلفلی و تند و آتشین که مدتیه اومده تو بازار!

دیدن که؟!

ما بچه که بودیم یه پفک نمکی بزرگ میگرفتیم

با یه شیشه سس فلفل تند همدانیان

میریختیم توش

هم میزدیم!!!

فقط بچه بودیم نمیدونستیم باید ایده هارو ثبت کرد!

وگرنه الان چی توز داشت ماهانه بهمون حق لیسانس میداد!

والا...

پ.ن:

جاتون خالی یه پفک نمک گرفتم به یاد ایام ماضیه!!!

با یه سس فلفل همدانیان!!!

(البته دیگه شیشه های باریک و کشیده قدیم نیست که سس ازش فطره قطره میومد!!!)

تفاوتی که کرده کلاسمون بالا رفته

و ریخته ایم تو یه بشقاب چینی سوپ خوری گود!

اینم عسکش!!!

(از تولید به مصرف و داغ داغ!)

http://www.8pic.ir/images/35828025885817611675.jpg

اونایی که مشکل قلبی دارن نگاه نکنن!

از ما گفتن!

والا...

م م 459: انا میّتکم و شهیدکم! (من کشته و مرده تونم!)

یعنی من کشته و مرده این مرامتونم

که نیم ساعته

میانگین 14 نفر آنلاینن

اما کامنت نمیزارن

چون میدونن حاجی خسته است!

همه تون از دم میبوسم!!!

(منظورم مذکّراست!)

والا...

پ.ن:

همخونه ای گرام

واسم گلابی جنگلی سوغات آورده!

اولین بارمه که همچون چیزی میخورم!

پ.ن 2:

از ما که گذشت

اما...

اگه خواستین زن بگیرین

شمالی باشه ترجیحاً!!!

م م 458: مجمع الاحادیث 11: الحذر من هذا المراکب!

سوار دو چیز نشو:

توپولف

اسکانیا

پ.ن:

از نصایح من به خوانندگان وبلاگ!!!

م م 457: لیس لنا تعطیلات!!! (ما که تعطیلات نداریم!)

ما که از تابستون هیچی نفهمیدیم!

پ.ن:

تابستونها بیشتر از بقیه سال کار میکنیم و درس میخونیم و ...

چه تعطیلاتی؟!

چه کشکی؟!

چه پشمی؟!

والا...

م م 456: عام الاولی! (سال اولی!)

حوزه که بودیم "پایه اولی" فحش بود

و چقدر پایه بالایی ها حال میکردن از این کلمه استفاده کنن!

و بعدها خودمون چقدر حال میکردیم از بکار بردن این کلمه!

خدا مارو ببخشه!

والا...

(به مناسبت اول مهر!)

پ.ن:

خسته ام!

خیلی!!!