...

..

.

م م 938:

دو تا پست نوشتم:

یکیو حذف کردم

یکیو ثبت موقت!

+ و این نشون میده که ...

م م 937: لا شفاء لهما! (برای این دو درمانی نیست!)

مهندس بودن و شمالی بودن

با جراحی هم خوب نمیشن!

باید سوخت و ساخت!!!

حاجی ره

:)))

م م 936: کلهم... (همه شون...)

تو بلاگفا همه یا مهندسن یا شمالی!!!

حاجی ره

پ.ن:

دیگه اعصاب واسه آدم میمونه؟!

والا...

:)))

م م 935: مکالماتنا علی راس الکار

حاجی میخ منگنه کجاس؟!

+ تو کشو تجهیزات!

نیست! نگاه کردم!

رفتم خودم نگاه کردم از زیر یه پوشه بیرون آوردم!

با سرزنش میگم: این چیه؟! عاشقی؟!

میخنده و میگه:

از عاشقی هم رد کردم حاجی!

+ معشوقی پس!!!

از مهندس کامپیوتر پروژه که رو دسکتاپش تقویم داره 

میپرسم: امروز چندم ماه قمریه؟!

میگه: بیستم فوریه!!!

به مهندس که مسئول ساعات کاری کاربرا هم هست میگم:

یه بیست ساعت بزار رو ساعت کاری من! صلواتی!!!

میخنده!

میگم: جدی میگم! 

پول تاکسی و رفت و آمد منو که نمیدین!!!

پس باید از زمان راه افتادن من از خونه ساعت کاری من محاسبه بشه!

میگه: حاجی چهل ساعت به ساعت کاری هات اضافه میکنم بیست بیست!!!

+ آدم اینقدر حروم خور!!!؟؟؟

نگفت حداقل ده سی!!!

والا...

+ بعد میگن چرا با مهندسا آبت تو یه جو نمیره!

چپ و راستمو نیگاه کردم

یکی از محققا رو ندیدم!

+ فلانی کجاس؟!

حاجی اگه بعد این همه سال نتونی پشت سرتو ببینی که خیلی زشته! خب میرفتی دانشگاه!

+ من جلومو هم ببینم خیلی هنر کردم!

حاجی کی میخوای شیرینی بدی؟!

+ واسه چی؟!

شیرینی ریاست رو که ندادی!

شیرینی ازدواجت هم که ندادی!

بچه دار هم که شدی!!!

+ یعنی خدا نکنه اینا بخوان یکی رو تیغ بزنن

از هیچ کار و حرف و تهمتی دریغ نمیکنن تا به هدفشون برسن!

والا...

م م 934: مجلسنا الاسبوعیه! (مجلس هفتگی ما!)

امشب هم مثه هفته قبل رفتم خونه دوستی که مجلس داشتن + آبگوشت!!!

(عکسشو هفته قبل گذاشتم!)

بیشتر بچه ها رفقای قدیمی خودمونن!

یه جورایی خصوصیه!

+ سخنران یکی از بزرگترین سخنرانهای قم بود

که البته من اولین بار پای منبرش مینشستم!

و انصافا عالی بود!

+ اوایل مجلس که یه صلوات گرفت

ملت یه صلوات شل و وارفته فرستادن

خندید و گفت:

از صلواتی که فرستادین معلومه همه از علمایید!!!

علما از صلوات و دعا و گریه کردن تو مجلسا معذورند!

(یعنی خودشون این کارا رو نمیکنن!)

++ یه حدیث خوند منسوب به امام حسین علیه السلام!

نصفشو که خوند پرسید: ادامه اش چیه؟! هان؟!

هیشکی جواب نداد!

من ادامه شو حفظ بودم و گفتم!

تایید کرد و گفت:

و این حدیثیه که من تو هیچ کدوم از منابع معتبر و حتی غیرمعتبر ندیدم

و بیشتر هم روشنفکرهای اهل تسنن شافعی مصر این حدیثو میگن!

یعنی تو مجلس ضایع شدیم رفت!

م م 933: دغدغتنا! (دغدغه ما!)

الان بزرگترین دغدغه من اینه که:

برسم به کامنتای تایید نشده یا این که پست بزارم!

+ یعنی استخاره کنم؟!

:)))