۲۰
ارديبهشت
امروز رفته بودیم بودیم بیرون از شهر
یه اتوبوس آخوند!!!
یکی کنارم نشسته بود
اینقدر از شیطنت های خودش واسم تعریف کرد
فکم به شدت درد گرفت!
:))
امروز رفته بودیم بودیم بیرون از شهر
یه اتوبوس آخوند!!!
یکی کنارم نشسته بود
اینقدر از شیطنت های خودش واسم تعریف کرد
فکم به شدت درد گرفت!
:))
بعد از چند ساعت کلاس...
یکی از رفقا با ناله جگر خراشی!
کش و قوسی به بدنش میده
و از ته دل گفت:
ای خدااااااااااااااا
یکی: چکارش داری؟
یکی دیگه (در مقام خدایی) : بله؟!
یه پرروی دیگه: کارم داشتی؟؟؟
...
من :(
ملت :#
خدا ...