حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

الزنابیر...

دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۴۲ ب.ظ

منزل پدر بزرگ مادری ما یه باغ بزرگ بود 

که از درخت خرما و پسته و انار و انگور و انجیر توش پیدا میشد

تا باغچه های آفتابگردون و چغندر و شلغم و پنبه و شوید و ... (بسته به فصلش)

وقتایی که فامیل جمع میشدیم خونه پدر بزرگ

بچه های فامیل یه تیم بزرگ مختلط! تشکیل میدادیم و چه آتیش ها که نمیسوزوندیم!

مهمتریم و پر هیجان ترین بازیمون از بین بردن لونه زنبورها بود

زنبورهای زرد و قرمز

زردها کوچیک اما زبر و زبل با خونه هایی کوچیک که با رشته باریکی به سقف وصل بودن

قرمزهای درشت و کند! که توی دیوارها لونهای بزرگ و چند طبقه داشتن!

سنگ زدن به لونه زنبورهای زرد و در رفتن ساده تارین کار بود که به شکل فردی و گروهی قابل اجرا بود!

هر چند این زنبورها اینقدر زرنگ بودن که به هر چی اطرافشون بود حمله میکردن

مخصوصا اونایی که در حرکت و فرار بودن!

مبارزه با زنبور های قرمز برنامه ریزی و تشکیل اتاق جنگ رو میطلبید!

اینقدر ازشون میکشتیم و کشته میشدیم!!! تا کل جمعیت یه لونه نابود میشدن

و اون لونه رو درسته از توی دیوار درمی آوردیم!



زنبورهای قرمز دشمن و نابود کننده کندوها و زنبورهای عسل بودن

و این کارامون توجیه اخلاقی هم داشت!

(عکس فوق: یه زنبور قرمز در حال خوردن یه زنبور عسل!!!)

یکی از روشهای جنگیمون، زدن یه گلوله گلی بزرگ به راه ورودی لونه بود

که البته دردسرهای خودشو داشت!

این که صدها زنبوری که به لونه برمیگشتن دیگه نمیتونستن وارد بشن

و با عصبانیتی قابل درک! منطقه رو واسه هر فرد عابری (گناهکار و بیگناه) نا امن میکردن!

رنبورها زندگی جالبی داشتن

اون چند زنبور نگهبانی که همیشه ورودی لونه مواظب بودن

و همیشه هم از سوی این نگاهبانان جان بر کف گزیده میشدیم!

ملکه درشت و بزرگ زنبورها که وقتی لونه رو تصرف میکردیم تعجب و تحسینمون رو بر می انگیخت

و خیلی چیزای دیگه...



+ انگیزه نوشتم این پست از اینجا اومد: کلیک!

++ انگشتای پدر بزرگ به قدری زبر و خشن بود

که با فشار دادن انگشت شصتش روی یه زنوبر زنده قرمز لهش میکرد!

کاری که ما جرئت فکر کردن بهش رو هم نداشتیم!

+++ خدا بیامرزتشون!!!

  • ۹۳/۰۴/۳۰
  • حاجی ره

نظرات  (۲۴)

واااااااااای چه ارایی میکردین واای :O
  • دوره خـــآنــوم
  • میگم حاجی میخواید یه کندو زنبور آتیش بزنیم بدیم نیشتون بزنن؟؟هوم؟؟
    برا خواصش میگم خدا شاهده
    زنبور داره زنبورو میخوره نکنه چشام باز مشکل دار شده؟؟!!!!

    مگه اون زنبور نی تو دهنه اون زنبور گاویه؟؟؟!!!!
    پاسخ:
    من فک کردم حرف از مارموله!
    حاجی شما هم اگه صبح تا شب کلی ورجه ورجه کنید تا صبح با نیش زنبور هم بیدار نمیشید تازشم تجربه خوبی بود
  • بنده ی خدا
  • سپاس خداوندی که زنبورها در همین اندازه ای که هستند آفرید!
    یعنی از نزدیک واقعا مخوف و ترسناک هستند!! فکرش را بکنید اگر اندازه‌ی‌شان قدری بزرگتر بود. مثلا اندازه‌ی یک کبوتر ...

    فرق نحل با زُنبور با نحل اینکه یکی‌اش عسل میده یکیش نه؟ 
    پاسخ:
    درخت گردکان به این بزرگی
    درخت خربزه الله اکبر!
    شاهد مثالش همینجاس!
    :)))

    + نحل زنبور عسله
    زنبور، زنبور معمولی!
  • دوره خـــآنــوم
  • :| یادم نمیره که پسرای ِ هم بازی بچگیم

    یه کندو زنبور عسل اتیش زدن
    اونام به من ِبدبخت 4 ساله حمله کردن
    :(
    هنوزم یادم نمیره بابا ُ بابا بزرگم جای 100 خورده ای نیش زنبور ُ هی میک میزدن :|

    پاسخ:
    کندوی زنبور عسل؟؟؟!!!

    + البته میدونین که خواص درمانی زیادی داره
    اصن شاید همین که تونستین تو این سن ازدواج کنین از خواص و اثرات همون نیشا بوده!
    والله العالم!
    :))))
  • ته خطی ......
  • منم بچه گیا از این کارا میکردم حاجی با برادرام مخصوصا دومیه البته به یه شکل دیگه ما میگرفتیمشون بعد فشارشون میدادیم {کمی ها که له نشن } تا نیششون در بیاد بعد نیششونو میکشیدیم بیرون...
    پاسخ:
    کلا شما تو کار له کردنین!
    اعم از جوجه و زنبور!
    والا...
    یه بار ده ساله بودم تو حیاط عمه ام خوابیده بودم صبح بلند شدم دیدم یه چشم اندازه یه خط میبینه یه چشم باز میشه کاشف به عمل امد که زنبور نیشم زده منم اصلا نفهمیدم خدایش این چینی ها چی میکشن واقعا خیلی سخته دنیارو اندازه یه خط باریک ببینی من یه روز تجربه کردم همیشه هم از زنبور میترسم خدا خیرشون بده همچین زده بود که شده بودم مثل چینی ها
    پاسخ:
    چه خواب سبکی دارین شما!!!
    :))))
    نع به اینکه یه حیوون همزادشو بخوره حساسیت دارم>_<

    هنوز که نتایج نیومده 13 مرداد میاد:دی
    فعلن که امیدی نیس اگه خونواده میزاشتن اصن نیگا نتایجم نمیکردم:|وقت کم اوردن ادم برابر با گند زدن ادم:|

    بناس عکس شیرینی بزاریم در وب دوستان لذت ببرن^__^
    پاسخ:
    کی حیوون همزادشو میخوره؟!

    بنده که دعاهامو از خدا پس گرفتم
    دوستان خود دانند!
    والا...
    یادم باشه یکی بندازم تو یقتون!
    نه نمیشه ک
     بگم یکی بندازه تو یقتون!
    :|
    منم دوسشون دارم تمساحارو :|
    خیلی خرن!
    پاسخ:
    ما دوسشون میداریم!
    موجودات بامزه این!
    حاجی یه پست بزار خب:|
    دیر رسیدم :|
    15 روز دیگه نتایج کنکور میاد حداقل عقده ای نشم:|

    تو عربی به زنبور میگفتن زنابیر؟؟؟!!!اوه اوه ینی حافظم اینقد داغونه؟؟؟!!!
    من قبل کنکور بهتر بودم بخدا*_*
    پاسخ:
    میگفتن: زُنبور
    جمعش زنابیر!

    کنکور قبول شدین
    چی بناس شیرینی بدین؟!
    .
    ما هم ازینا داریم ولی صداشون میزنیم: سوسک سیاه!



    ایضا خاله سوسکه
    دوست خوبم و ازین قبیل :|
    کی بود چشاش مث مثلث بود دستاش مث گندمزار؟!!
    اها اون تمساحه ک تو دستتون بود :|
    چشاشم خمار کرده بود!!!
    چ دست همم گرفته بودینا! :|
    پاسخ:
    من به مارمولکها عشق میورزم!!!
    والا...
    اه اهه حاجی بدون عکسم میتونستین پست بزارین خو>__<

    بابام همیشه زنبورارو با دست میکشه^_^
    پاسخ:
    به عکسش حساسیت دارین؟!

    + ایول به این بابا!
    :)) آره عین کجوله ها. گاهی آدمها چیزهای یه جور رو می بینن اما دعواشون سر اسامی متفاوت هست. اختلافات با یه عکس برطرف می شه همیشه. 

    پاسخ:
    مولوی شعری داره که همین اتفاقو توضیح میده:
    جالبه که هیچ عکسی هم ازشون نمی تونم توی نت پیدا کنم. رفت دیگه یه موقع خودم یکی شون رو شکار کنم و عکاسی کنم ببینید عکسشون رو :)
    پاسخ:
    مثه همون کجوله ها؟!
    :)))
    ما هم ازینا داریم ولی صداشون میزنیم: سوسک سیاه!
    :))))))
    می گم این جونورا فرق دارند با زنبورهایی که جهاد کشاورزی برای مبارزه با آفات تولید می کنه. خودم طی تحقیقات درسی ام دیدم اون مدل زنبورهایی که شما می گید:)
    یه کتاب هم در زمینه حشرات برای مبارزه با آفات یه سری تایپ کردم و مطمئنم اینها اون زنبورهایی نیست که به درد بخوره برای مبارزه با آفات. 
    پاسخ:
    این شد یه چیزی!
    :)
    اگه اینقدر دلتون برای علم و پیشرفتش می سوزه بیاین موش آزمایشگاهی تون می کنیم و روی شما تجربه می کنیم نیش زنبورها رو. :دی
    پاسخ:
    ما برای پیشرفت علم دس به هر کاری میزنیم
    نیش زنبور که چیزی نیس!
    والا...
    :)))
    این ها فرق داره برادر. خود افغان ها می گن از کشورشون هست و به شدت هم مهاجم هستند یعنی بی دلیل دنبال آدم می افتن و می گزن آدم رو بدون این که آزاری بهشون رسونده باشی. 
    پاسخ:
    شما نیمه پر لیوان رو نگاه کنین!
    به جای این که جهاد کشاورزی هزینه تولید و تکثیر و انتقالشون رو بده
    خود برادران افغان جهت مبارزه با افات گیاهای کاشان از خودگذشتگی کردن!
    والا...
    " من بودم کنار یه اورژانس زنبور آزاری میکردم"

    سری که درد نمی کنه دستمال نمی بندن اخوی:))
    پاسخ:
    اینجوری هیچوخ علم پیشرفت نمیکنه!
    :)))
    افغان ها که ساکن کاشان شدند از قاطی بار و بندیلشون یه نوع زنبور جدید توی کاشان تکثیر شد که نارنجی رنگه و زنبورهای زرد و قرمز ایرانی پیشش لنگ میندازن.. صد بار هم اگر زنبور های زرد و قرمز گزیده باشه شما رو، فقط کفایت می کنه یه بار این زنبورهای افغانی شما رو نیش بزنن! چنان حساسیتی تو وجودتون ایجاد می شه که دیگه بدنتون مقاومت در برابر نیش زنبورهای ایرانی هم نداره. 

    پاسخ:
    زنبورهای مذکور در شهر ما نیز تکثیر شدن
    اما نه به عنوان یه حشره مهاجم یا حتی افغان!
    بلکه مهندسین کشاورزی و مبارزه با آفات بیولوژیک اونارو را تکثیر کردن واسه مبارزه با افات!
    باید قدردان افغانی ها باشن کاشونی ها!
    نمی دونم! مصداقش نیست عایا؟! :)

    خسته نباشین که حاشیه امنیت رو رعایت می فرمایید
    که کسی بهتون گیر نده! :)
    پاسخ:
    ما که مصداقش نمیدونیم!
    والا...

    + حفظ نفس واجبه شرعیه!!!
    :)))
    خب وقتی داداشم رو زنبور گزید و نفسش بند اومد فهمیدم اون حساسیت منتقل شده به ما. من جونورآزاری زیاد می کردم بچگی ولی هیچ وقت سر به سر زنبور جماعت نذاشتم.. 
    پاسخ:
    من بودم کنار یه اورژانس زنبور آزاری میکردم
    و به جواب سوالم میرسیدم
    والا...
    من جرأت ندارم نزدیک بشم به زنبورها.. مادربزرگم حساسیت شدید داشته به نیش زنبور و می ترسم من هم چنین حساسیتی داشته باشم و دخلم بیاد قبل از رسیدن به دکتر و اورژانس.. والااا
    پاسخ:
    چون مادربزرگتون حساسیت داشته؟!
    بیخیال...
    :)))
    من حیوان آزاری نمی کردم خدایی!!!

    این خاطره هم مربوط به قبل از 5 سالگی من هست.

    + شما چند سالتون بوده که این عملیات رو ترتیب میدادین؟!
    پاسخ:
    مگه کار ما مصداق حیوان آزاریه عایا؟!
    خاطرات ما هم قبل از 15 سالگیه!
    که تکلیفا چیزی بر گردنمون نزارن دوستان!!!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی