البرنامجیه…
صبح رفتم سر کار
الان برگشتم
یازده شب!
تا ساعت سه که سر پروزه کاری خودم بودم
بعد هم رفتم کتابخونه… تا ساعت شیش منتظر استاد
با استاد دو ساعتی بحثای کاری و تحقیقاتی و مدیریتی
دیگه ساعت نه از استاد اجازه گرفتم چند دقیقه ای برم بیرون چیزی بخورم
نه صبحونه خورده بودم نه ناهار
شاممون هم شد یه فلافل…
بعد پنج نفر از مسئولین و کله گنده های
قم اومدن واسه جلسه با استاد
سرایدار و آبدارچی هم میخواست بره به یه کاری برسه
بهش گفته بودم من هستم شما برو
دیگه ما تو جلسه نقش آبدارچی رو مثه دی کاپریو بازی کردیم
دو دفعه چایی بردم و جمع کردم
یه بار میوه مفصل
هندونه و گرمک رو برشهای کوچیک زدم
و خانمانه!!! چیدم و تعارف کردم
هنوز یه نمازمو نخوندم…
+ یه پجو! تا دم در خونه رسوند مارو
پول هم نگرفت!!!
جدی!
- ۹۳/۰۲/۳۰